وقتی دنیا حکایت رفتن و رفتن است، زندگی، گشودن در است…

درهایی که قفل شده‌اند، درهایی که با غل و زنجیر به روی تو بسته شده‌اند، درهایی که  

دیگر درنیستند، دیوارند.

باز کردن این درها قدرت می‌خواهد، عشق می‌خواهد، صبوری می‌خواهد…

با همه‌ی این‌ها، در را که می‌گشایی، نوبت یک در دیگر است. با غل‌ و زنجیرهایی محکم‌تر و 

سمج‌تر!می‌دانی که پشت این درها چیست…